۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

برای کمک به یاشار خامنه


فقط خواستم کار مانا نیستانی را یادآوری کنم که در اعتراض به حکم شلاق محمود شکرایه برای کشیدن کاریکاتور نماینده اراک انجام داد و آن اعتراض صنفی در نهایت هم منجر به لغو حکم شد. یک نفر متهم به انجام جرمی، به تعریف جمهوری اسلامی، شده است. آزار و اذیت خانواده او هیچ توجیه قانونی ندارد. یاشار از هموطنانش یاری طلبیده است. سعی کنید در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی به این عمل غیر قانونی اعتراض کنید که او و خانواده اش قربانی نشوند.
کرمکی

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

رضا و لاهه

یک آمریکایی و یک روس و یک ایرانی با هم بحث می کردند. آمریکاییه می گه ما یک فضا پیمایی ساختیم تا ته فضا رفته. روسه با ایرانیه در حالی که انگشت تحیر به دهان گرفته بودند می پرسند جدی می گی؟ آمریکایی میگه البته یک کم پایین تر از ته فضا. بعد نوبت روسه می شه که ما یک دستگاهی ساختیم که تا مرکز زمین رفته. ایرانیه و آمریکاییه کفشون می بره که جدی می گی. روسه میگه البته یک کم بالاتر از مرکز زمین. نوبته ایرانیه میشه. میگه یک سری از مردم کشور ما با بینی شون غذا می خورند. آمریکایی و روسه فکشون میافته و می پرسند جدی می گی؟ ایرانیه بعد از دو ساعت که اینها را سر کار می گذارد می گه البته یک کم پایین تر از بینی شون. حالا این آقا هم دو تا کوچه آنطرف تر از لاهه بوده خیلی که فرقی نمی کنه.
کرمکی

منبع
http://kermeki.mihanblog.com/post/23
 

من جزیی از جمهوری اسلامی هستم شما چطور؟

من همیشه کارم را به بهترین شکل ممکن انجام می دهم. من همیشه بیشتر از اینکه به فکر سود خودم باشم، به فکر سود کلی جامعه هستم. من هیچ وقت از مسئولیت هایم فرار نمی کنم و به عنوان آدم پر کاری شناخته می شوم. من هیچ وقت به کسی رشوه ندادم که چیزی بیشتر از حقم بگیرم و حقی را با رشوه گرفتن پایمال نکرده ام. من وقتی فکر می کنم قانون مشکل دارد سعی نمی کنم یک راه فرار برای خودم پیدا کنم بلکه به قانون موجود اعتراض میکنم تا اصلاح شود. من هیچ وقت در انجام مسئولیت بین دوست و آشنایانم و افراد غریبه تفاوتی قرار نمی دهم. من هیچ وقت توی صف سعی نمی کنم که جلو بزنم یا زرنگی کنم و کارم زودتر از بقیه راه بیافتد. من همیشه توی ترافیک حق تقدم دیگران را رعایت می کنم. من بدنبال راه هایی که یک شبه من را ثروتمند کنند نمی روم. من حاضر نیستم که پا بر روی سر دیگران بگذارم تا خودم پیشرفت کنم. من اگر کسی در حقم بدی کرد سعی نمی کنم تلافی کنم برای دلیلش مراجعه کنید به شعر کامل سعدی که می گوید:

 سگی پای صحرا نشینی گزید   به خشمی که زهرش ز دندان چکید.

 من درس نمی خوانم که مدرک بگیرم که فلانی برایم پارتی بازی کنه که بروم سر کار. بلکه درس می خوانم که بتوانم برای جامعه ای که در آن زندگی می کنم مفید باشم. من دروغ نمی گویم. من خیانت نمی کنم. من هیچ وقت پیش بالا دست خودم چاپلوسی نمی کنم و اگر کار خطایی انجام دهد که به ضرر جامعه باشد به او تذکر می دهم. من به اتفاقاتی که در جامعه می افتد حساسیت نشان می دهم. من به دردهای همه مردم اهمیت می دهم و سعی می کنم که دردهای آنها را برطرف کنم و می دانم که ممکن است روزی خود من و عزیزانم هم به این درد دچار شویم. من بهترین ها را برای فرزندان خودم می خواهم ولی این بهترین را به قیمت بیچاره کردن فرزندان دیگری حاضر نیستم به دست بیاورم.

حرف های قشنگی بود، نه؟ بک جورایی رویایی. شاید هم فکر کردید این دیگه چه آدم جو گیر و احمقیه. ولی اعتراف می کنم که من اگه بخواهم لیست کارهای روزانه که واقعا انجام می دهم را بنویسم دقیقا بر عکس دو تا پاراگراف بالا می شود. البته شما را نمی دانم ولی فکر می کنم توی ایران خیلی ها شبیه من هستند. پس می دانم که شاید اسم حکومت ایران از جمهوری اسلامی عوض شود و هر چیز دیگری بشود. قشنگ ترین اسم با بهترین قانون اساسی و همه چیز بهترین. ولی تا موقعی که کرم از خود درخته، آش همینه و کاسه هم همین.

کرمکی



منبع
http://kermeki.mihanblog.com/post/9

۱۳۹۱ تیر ۲, جمعه

راه و هدف

یک بزرگی می گفت وقتی آدم چکش باشد همه مسئله ها را میخ میبیند. حالا حکایت من است که یک فرآیند اجتماعی را می خواهم با یک فرآیند ریاضی و فیزیکی مقایسه کنم. امیدوارم که شما هم مثل من از این متن لذت ببرید. قضیه از این قرار است که سالهاست می شنویم اولین و تنها گام موثر برای اصلاح وضعیت ایران سرنگونی حکومت ایران است. به عبارتی خیلی ها هدفشان به جای تلاش برای بهبود وضعیت زندگی در ایران (من جرات نمی کنم لغت اصلاح را زیاد به کار ببرم) تبدیل شده است به سرنگونی جمهوری اسلامی و این دو را کاملا یکی می بینند. در نتیجه کسانی که به دنبال راه دیگری هستند، متهم به مزدور بودن و حمایت از جمهوری اسلامی می شوند. مشکل این نگرش این است که ممکن است هدف اصلی فراموش شود و هدف تنها بشود سرنگونی حکومت. در نتیجه فکری برای خلا قدرت و آشفتگی بعد از فروپاشی نشود و موقعیت خوبی برای افراد فرصت طلب ایجاد کند. در نهایت هم آش همان و کاسه همان. از طرف دیگر تعصب و پافشاری بیش از اندازه بر این راه باعث می شود که راه حل های کم هزینه تر به هیچ وجه فرصت ظهور پیدا نکنند. در نهایت هم، این نگرش افراد را از برداشتن گامهای هر چند کوچک ولی مثبت منع می کند و نتیجه این می شود که سالهاست کوچکترین قدمی برنداشته اند و منتظرند. در ادامه دو نمونه از مسائل فیزیک و ریاضی که حالتی شبیه به مسئله ذکر شده دارند آمده است که نشان می دهند همیشه بدیهی ترین و واضح ترین راه حل بهترین راه حل نیست و الکی نیست که می گویند کار را باید به کاردان سپرد. 


مثال اول
یک روش جدید در حل عددی مسائل این است که ابعاد مسئله را افزایش می دهند تا موانعی که بر سر راه رسیدن به جواب است از بین برود. یک مثال ساده برای این روش به صورت زیر است.
 
فرض کنیم می خواهیم از نقطه الف به نقطه ب برویم. خط سیاه نشان داده شده مانعی است بر سر این راه. مانع برای مثال می تواند این باشد که مسئله مورد نظر بر روی محیط مربع و اطراف آن تعریف نشده است. تمام عمر یک نفر می تواند بر سر این بگذرد که چطور این قید را از بین ببریم. حال اگر دیدمان را نسبت به مسئله بازتر کنیم (به عبارت تکنیکی یک بعد به مسئله اضافه کنیم). ممکن است قید مورد نظر دیگر مانعی بر سر راه حرکت ما از الف به ب نباشد و به راحتی بتوان مساله را حل کرد. به عنوان نمونه شکل سه بعدی زیر را ملاحظه کنید که در آن بدون عبور از مانع ذکر شده به جواب رسیده است.  

مثال دو:
در نظر بگیرید یک ظرف آب در اختیار داریم و می خواهیم آنرا تبدیل به بخار کنیم. خیلی ساده می توان به آب حرارت داد تا در فشار ثابت به جوش بیاید و یا به کمک تبخیر سطحی آب را به بخار تبدیل کرد. و در نگاه اول به نظر می رسد که برای تبدیل آب به بخار هیچ راهی به جز جوشاندن آب نیست (به عبارت تکنیکی حتما باید از شرایط دو فازی عبور کنیم). ولی کسانی که با ترمودینامیک آشنایی دارند می دانند که می توان بدون جوشاندن، آب را با عبور از مسیر 2 در شکل زیر، بدون ایجاد شرایط دوفازی به بخار تبدیل نمود و می توان این فرایند را با تجهیزات متداول هم انجام داد. در برخی فرآیند های صنعتی مسیر دوم بازده بسیار بالاتری نسبت به مسیر اول دارد. در اینجا هم باز بدون عبور از مرزی که به نظر اجتناب ناپذیر است به مقصد مورد نظر می رسیم.
نتیجه
راه های زیادی برای رسیدن به خدا هست و نباید خودمان را زیاد درگیر جمهوری اسلامی بکنیم. به نظر نگارنده حکومت ایران راهی جز تغییر اساسی ندارد ولی این تغییر اگر با دقت و به صورت صحیح انجام نشود می تواند به حکومتی بدتر از حکومت فعلی منجر شود. و لزومی هم ندارد که این تغییر از مسیر فروپاشی و انقلاب باشد.  
کرمکی

پی نوشت: اصل این مطلب در آدرس زیر است ولی تصمیم گرفتم از این به بعد از بلاگر استفاده کنم شاید که مقبول درگاه بیافتدو
http://kermeki.mihanblog.com/post/20